خنده بازار

یکی از فانتزیام اینکه
رو کاناپه دخترمو بغل کنم هی بوسش کنم. نازش کنم
بعد از تو اشپزخونه عیال داد بزنه سهم

منو هم بزار
دارم میام
آخ که چه حالی میده….

***

بقیه در ادامه مطلب

  مرد باس از بیرون که اومد یه نعره بزنه که چهار ستون خونه بلرزه!!

 وبا ابروهای درهم کشیده یه مشت بکوبه به دیوار و

بگه:
ززززززززززززززززززززززززن…
مگه نگفتم ظرفا روخودم میشورم فداتشم؟!؟!

دﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻢ و ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﺎﻟﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ. ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﭘﯿشمﻭ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﻦ. ﮔﻔﺘﻢ :ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ? ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ

:ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻃﻼﻕ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮔﻪﯼ ﻃﻼﻗﻤﻮﻧﻪ. ﺗﻮ ﻫﻢ ﺷﺎﻫﺪﻣﻮﻧﯽ. ﺑﻌﺪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﻣﯿﮕﻪ :ﻧﻪ ﻧﻪ ﺻﺐ ﮐﻦ, ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ

ﺑﭽﻪ ﻫﺎ پیش ﮐﯽ ﺑﺎﺷﻦ!

من:

یکی از فانتزیام اینه که
یکیو گیر بیارم یه دل سیر درد و دل کنم باهاش و کل نگفته هامو بهش بگم
و بعد بندازمش زیر

قطار بمیره تا حرفام جای دیگه درز نکنه!

لامصّب بعضیا هستن اصن نمیشه دوسِتشون نداشت…
مثلا یکیش خودِ من..!

تو خیابون باماشینم میرفتم. یه مزداهم که یه دخترپسربودن ازم سبقت گرفتن دختره به حالت تمسخرشکلک

درآوردگازشوگرفتم رفتم کنارماشینشونوگفتم عزیزم عشق جدیدمبارک. دیگه بهم زنگ نزن.
از آینه بغل دیدم پسره دخترو

پیاده کرد و رفت…!
نکته اخلاقی :با پسر جماعت در نیوفتین!

یه ساندویچ نصفه تو یخچال بود خواهرم برداشت یه گاز ازش زد همین که دیدمش به شوخی گفتم :اونو من گاز زده بودما…

کصافط یه جوری دوید سمت دستشویی انگار توش ری د ه بودم!

استادهای دانشگاه روبردن تو
هواپیما،ازبلنگواعلام کردن این هواپیماساخت دانشجوهای شماست،همه‌ی

اساتیدفرارکردن
جز یه استاد،پرسیدن چرانشستی؟
گفت:اگه این هواپیماساخت دانشجوهای منه روشن هم نمیشه

چه برسه به پرواز.