دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو
دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

دل نوشته


خداوندا

مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی

حدیث درد فراق تو با تو بگذارم

وگرنه این چه نمازی بود که من باتو

نشسته روی به محراب و دل به بازارم . . . ؟

دل نوشته


عاقبت گر عمری باشد ماندگار / می گذارم این سخن به یادگار

می نویسم روی کوه بیستون / زنده باد دوستان خوب روزگار . . .


پ.ن:سلام،من برگشتم..خیلی ممنون که به یادم بودین...

رمضان،ماه قرآن مبارک...


ماه رمضان

ماه برچیده شدن ، «بساط شیاطین»

از عرصه زندگی اولاد آدم و حضور ملموس ملائک در اطراف

«صائمین مشتاق شیدایی» است


این بزم را خداوند، برای تو آماده کرده است تا رستگاری‏ات را تضمین کند

بزمی که در آن تنها تو هستی که باید سرنوشت خویش را

به سمت رستگاری سوق دهی ،مهیای سفر شو . . .


دل نوشته


خدایا میان این آدم ها کمی اعتماد ببار

اینجا کمبود اعتماد بی داد میکند..

***

کمی محبت و معرفت خودت،در دل ما (آدم ها) جای ده

میدانی چرا! من از کسی که تو را نشناسد میترسم

 بی شک ،کسی که در دلش یاد تو باشد

بی گمان دستشان به هیچ گناهی آلوده نمیشود،هیچ دلی را نمیشکنند..

 برای کارهای خیر،به تشویق دیگران نیازی ندارند...

***

"و مهمتر از همه نیت شان در هر کاری خیر میشود"

دل نوشته


وقتی که قلب‌هایمان‌ کوچک‌تر از غصه‌هایمان‌ میشود،
وقتی نمیتوانیم‌ 
اشک هایمان ‌را پشت‌ پلک‌هایمان‌ مخفی کنیم‌ 
و 
بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ میشکند ...


ادامه مطلب ...

یک شعر زیبا


نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز

ز جمع آشنایان می گریزم ، به کنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش

گریزانم از این مردم که با من، به ظاهر همدم و یکرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند

از این مردم که تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شکفتند

ولی آن دم که در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند

دل من ای دل دیوانه من ، که می سوزی از این بیگانگی ها

مکن دیگر ز دست غیر فریاد ، خدا را بس کن این دیوانگی ها

(( فروغ فرخزاد ))

مناجات


خداوندا...بار دیگر با چشمان خسته ام..با قلبی پر از لطف تو ..

با امید به فردایی که در آن یک قدم به تو نزدیکتر شوم..

چشمانم  را میبندم ..

شاید یک روز دیگر به این بنده گنهکارت  فرصت دهی

تا شاید تو را بشناسد،و به راه خشنودی تو گام بردارد..


خدایا گرچه تن پر ز گناهم

وگرچه روی من بس شرمگین است

ولی دانی خدایا ،این دل من

که از شرم رخت سایه نشین است

چگونه تاب دیدارت توانم

که رویم از گناهم چرک وچین است . . .

خداوند رحیم



خدایا

راهی نمیبینم ، آینده پنهان است اما مهم نیست

همین کافیست که تو راه را میبینی و من تو را  . . .


ادامه مطلب ...