دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو
دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

خنده بازار هفته


یادش به خیر ما بچه بودیم،یه دستمال کهنه ای،لنگ ماشینی چیزی پیدا می کردن میذاشتن   لای پامون بقچه میکردن تا یه هفته بعد بازش کنن،الآن پوشک زدن واسه بچه با خروجی هوا از هردوطرف ،8لایه محافظ،ویتامینه،همراه با عصاره مالت،12 ایربگ،کروز کنترل، سنسور عقب، تهویه مطبوع با ال سی دی..خلاصه فول آپشن دیگه!

از ال سی دی هم توشو نشون میده،دیگه لازم نیست رابه را بازش کنن..

ادامه مطلب ...

ما ایرانی ها..!


نگین این عکس چه ربطی به موضوع داره..

ایرانی ایرانیه..


ما ایرانی ها وقتی می خواهیم از کسی تعریف کنیم :
عجب نقاشیه نکبت…
چه دست فرمونی داره توله سگ…
چه قدر خوب می خونه بد مصب…
چه گیتاری می زنه ناکس…
استاده کامپیوتره لامصب…
عجب گلی زد بی وجدان…
بی شرف خیلی کارش درسته…
دوستت دارم وحشتناک…!

اما وقتی می خواهیم فحش بدیم:
برو شازده…
چی می گی مهندس…
آخه آدم حسابی…
دکتر برو دکتر…
چه طوری آی کیو؟
به به! استاد معظم!
کجایی با مرام؟
باز گلواژه صادر فرمودی؟

8 راز نهفته زندگی انیشتین



واقعیت آن است که چیز های کمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم، خودتان را با این هشت مورد،شگفت زده کنید!

ادامه مطلب ...

فواید سربازی رفتن دختر ها..!


حالا فرض کن که بشه:


قضیه فرار از سربازی به کلی منتفی میشه و همه پسرا میخوان برن سربازی..


حتی اونایی هم که قبلا رفتن میخوان دوباره برن..



بقیه در ادامه

ادامه مطلب ...

مجردی رو عشقه..!!

من همین الآن زن میخوام..


مخارج عروسی


طنز امروز..

یعنی عجب پستی بشه این..


خودم نزدیک بود پس بیفتم از خنده..


به این میگن مادر نمونه..


اگه فک میکنین این  عکس خنده دار بود..

برید به ادامه داستان (البته با جنبه به مقدار لازم)


ادامه مطلب ...

عکس های بامزه از کوچولوهای عصبانی

خیلی قشنگ و نازن بچه های معصوم..!

واقعا دیدن داره..

ادامه مطلب ...

جملات الهام بخش برای زندگی (3)




پسر بچه ای تند خو در روستایی زندگی میکرد. روزی پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هربار که عصبانی میشود و کنترلش را از دست میدهد باید یک میخ در حصار بکوبد. روز نخست پسر 37 میخ در حصار کوبید. اما به تدریج تعداد میخ ها در طول روز کم شدند. او دریافت که کنترل کردن عصبانیتش آسان تر از کوبیدن آن میخها در حصار است. در نهایت روزی فرا رسید که آن پسر اصلا عصبانی نشد. او با افتخار این موضوع را به اطلاع پدرش رساند و پدر به او گفت باید هر روزی که توانست جلوی خشم خود را بگیرد یکی از میخهای کوبیده شده در حصار را بیرون بکشد. روزها سپری شدند تا اینکه پسر همه میخها را از حصار بیرون آورد. پدر دست او را گرفت و به طرف حصار برد.
"کارت را خوب انجام داری پسرم. اما به سوراخهای حصار نگاه کن. حصار هیچوقت مثل روز اولش نخواهد شد. وقتی موقع عصبانیت چیزی میگویی، حرفهایت مثل این، شکافهایی برجای میگذارند. مهم نیست چند بار عذر خواهی کنی، چون اثر زخم همیشه باقی می ماند."

مراقب حرفهایتان باشید، چون می توانند بسیار آزار دهنده باشند و اثراتشان برای سالها باقی بماند...


بقیه در ادامه

ادامه مطلب ...