دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو
دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

اس ام اس های زیبا و عاشقانه


احساسم را به دار آویختم، منطقم را به گلوله بستم...


لعنت به هر دو که عمری بازی ام دادند...


دگر بس است، می خواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم...


...



کاش دستی از فراسوی افق گوش سنگین زمان رامی کشید
هم زبانی از راه دور طعم تنها بودنم را می چشید


آدم ها مثل کتابند، بر گرفته از مطالب جالب. از روی بعضی ها باید مشق نوشت. از روی بعضی ها باید جریمه نوشت. بعضی ها را باید چند بار خواند تا معنیشان را فهمید. بعضی ها را باید نخوانده کنار کذاشت! آدمیان به لبخندی که بر لب ها می نشانند و به احساس خوبی که بر جا می نهند، ماندگارند.
"بی شک یکى از ماندگارانی"


گاهی دویدن برای رسیدن به کسی،

نفسی برای ماندن در کنار او باقی نمی گذارد!


تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت؟
تا به کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت؟
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار؟
خسته ام از زندگی با غصه های بی شمار




کاش همیشه در کودکی می ماندیم، تا به جای دلمان سر زانوهایمان زخم می شد...



نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد! امشب تمامشان را بسوزان، شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی...



در نهان به آن هایی که دوستمان ندارند دل می بندیم و در آشکار از آن هایی که دوستمان دارند غافلیم، شاید این است دلیل تنهایی ما.

تا توانی دلی بدست آور، دل شکستن خیلی سخت شده، همه سنگدل شده اند!


میان همهمه ی برگ های خشک پاییزی؛ فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم. روزهای پاییزیت قشنگ.

بعضی آدم ها باید مثل جعبه ی سیگار برچسب هشدار داشته باشند تا فراموش نکنی که دوست داشتن آن ها فقط برای تو ضرر دارد.


آسمان هر کس به معنای معرفت اوست، بی شک آسمان تو بی انتهاست.


آدم ها بازی کردن را دوست دارند، این انتخاب توست که هم بازیشان باشی یا اسباب بازیشان...


یا رب ز شراب عشق سر مستم کن
یک باره به بند عشق پابستم کن
از هر چه نه عشق خود تهی دستم کن
بر عشق خودت نیست کن و هستم کن

به وسعت ندیدن نگاهت خسته ام، چگونه بشکنم ثانیه های سنگین دوریت را...


آرزو می کنم فرو افتادن هر برگ پاییزی آمینی باشه برای آرزوهای قشنگت...


می شود حتی هنگام سقوط هم با شکوه و زیبا باشی.
این را آبشار گفت.


ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند
بره های این حوالی گرگ ها را می درند
سایه از سایه هراسان می شود در کوچه ها
زنده ها هم آبروی مرده ها را می برند


هیچ دانی نازنینم می توانی
راحت اسرار سعادت را بدانی
رمز خوشبختی انسان نیست جز این
مهربانی، مهربانی، مهربانی


"ساده" که باشی
زود "حل" می شوی
می روند سر وقت "مسأله" بعدی...


بگذار بارانِ سرنوشت، هر چه می خواهد ببارد، تا وفتی که چترت خداست.

عشق یعنی با تو گشتن هم کلام
عشق یعنی انتظار یک سلام
عشق یعنی دست های رو به دوست
عشق یعنی مرگ در راهت نکوست
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد
عشق یعنی دل سپردن تا ابد


نظرات 3 + ارسال نظر
فریبا چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 ب.ظ http://leve-me-alone.blogsky.com

سلام مرسی که به من سرزدی

امیر پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:01 ق.ظ http://daftar-man.blogsky.com

رضا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:38 ب.ظ http://www.imagesalbum.blogsky.com

سلام
خسته نباشید
خیلی زیبا بود
شاد باشید

ممنون رفیق...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد