دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو
دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

یک آهنگ توپ


من دیشب این آهنگو شنیدم...

خیلی خوشم اومد،حالا میذارمش اینجا تا شماهم لذت ببرید..

فوق العاده زیباست


نظرات 19 + ارسال نظر
هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:51 ق.ظ

الان داره برام مهمون میاد بعدا میام گوش میکنم

اما شعرهاش را دوست دارم

باشه ...سلام ما رو به مهمونات برسون...
ما رو که دعوت نمیکنی..

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:03 ب.ظ

شما هم دعوت ستاره خیلی خوشحال میشه شما هم باشید

الانم اومدم ببینم چیزی که بدرده ستاره میخوره یا نه

ممنون...خودمو دعوت نکنم،شما که نمیکنن..

مینا جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ

این توپی ک فرمودید چه نوع توپی است فوتبال یا بسکتبال یا تنیس؟ولی قشنگ بود.مرسی

بزرگترینش...
خوشم آمد از آمدنت
ممنون

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ

خواهش یونس شما همیشه دعوت

چون اصرار کردی باشه

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:12 ب.ظ

وای یونس هستی خیلی خوبه

دل لدفن اونم از نوع یونسش

دل یونس خیلی گرونه ..گفته باشم...

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:13 ب.ظ

جگر و قلوه هاتم برای مهندس

اونم قبول...

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:13 ب.ظ

ارزون حساب کن مشتری بشم

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:16 ب.ظ

حالا کی میایی شامت را میخوری میایی

یا شام نخورده میایی

آخه منتظرتم

شاممونو خوردیم...

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ

پولش را میدم پس به دلت بد نیار

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ب.ظ

وای قبول کردی

راستی اون روز راست راستی عصبانی شدی از دستم ها

خیلی خوب سر کار رفتی چون آیگون عصبانی گذاشتی تو به این زودی این آیکون را نمیزاری

اون آیکون رو هم از سر شوخی گذاشتم...
یونس به این زودیا عصبانی نمیشه...دلش مث دریاست...
بعضی از توش خودشونو نگاه میکنن..بعضیاشم سنگ پرتاب میکنن..
بعضیا هم مث شما شیرجه میرن توش...و میشن عزیز دل..
مخلص خاله هنگامه..

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ

وای راست راستی من توی دلت شیرجه زدم

چشای ور قلمبیده

ممنون ما بیشتر

فقط مواظب باش تا تهش نرم



آی خندیدم...

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ب.ظ

راستی سهم دوستم هم بزار کنار مهندس را میگم

خیلی دوسش دارم

مهندس هم دوست ماست....سهمش محفوظه..

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ب.ظ

میخوام با مهندس بریم یه پارتی با هم برقصیم

البته با تو فک کنم خیلی خوش بگذره

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:36 ب.ظ

خوب خنده هم داره اگه تونستی من به این بزرگی توی دلت جا بدی جایزه داره


چی بگم..

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ب.ظ

خوب چی شد جا میشم یا نه الکی به خودم زحمت ندم اگه جا نمیشم برم یه دل بزرگتر پیدا کنم

چرا که نه...

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ب.ظ

یونس حریفه زبون تو یکی نمیشه شد

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ب.ظ

یه جوری باشه جای مهندسم باشه

ببین تورا بخدا من اینقدر به فکر مهندسم اما اون اصن بفکر من نی

نگران اون نباش...بیاد یا نیاد..یه صندلی واسش خالیه تو دل نوشته...
***

هنگامه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:59 ب.ظ

نمیخواد نشونم بدی خودش مشهود هست

جدا...؟!! یعنی اینقد تابلوئه..؟!!!

هنگامه شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ق.ظ

خوبه اینگار دل یونس واقعنی دریاست چون همه توی دلش جا میشن از جمله من 85 کیلویی

آره...شک نکن...ممنون ازشما...
تا 90 کیلو هم جا هست..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد