دوست داشتن یعنی اینکه باورش داشته باشی .
دوست داشتن یعنی اینکه میدونی به یادت نیست و حتی آدم حسابت نمی کنه ولی
با تموم وجود باورش داشته باشی و از ته قلبت براش آرزو کنی که همیشه سالم باشه .
دوست داشتن یعنی اینکه میدونی دلت پیشش گیره ولی خب روت نشه بری
و بهش بگی دوستت دارم .
دوست داشتن یعنی تموم خطر ها و بلا ها رو به جون بخری ولی حاضر باشی
فقط یه دقیقه جواب سلامت رو بده و حال رو بپرسه ...
دوست داشتن یعنی اینکه با تموم وجودت قبولش کنی....
دوست داشتن یعنی اینکه امید داشته باشی که یه روزی بهش میرسی ..
حتی اگه اون روز توی قصه ها و افسانه ها باشه....
دوست داشتن یعنی اون لحظه هایی که روبه روش نشستی و داری نگاش می کنی
و یواشکی اشک میریزی تا اون متوجه نشه ولی می بینی اون اصلا حواسش بهت نیست
و داره کار خودش رو می کنه ...
دوست داشتن یعنی اینکه هر لحظه از خدا بخوای اونو بهت بده....
دوست داشتن یعنی وقتی اونو میبینی دست و پات سست بشه وقلبت تند تند بزنه نتونی بگی سلام ....
دوست داشتن یعنی جلوت با یه پسر (دختر)دیگه بگه وبخنده وتو فقط نگاش کنی و.....
امشب دوباره غرق در تمنای دیدنـتـــ
سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم
امشب دوباره تو را گم کرده ام
میان آشفته بازار افکار مبهمم
توی کوچه های بی عبور پاییزی
دستان گرمت را..نگاه مهربانت را..شانه های بی انتهایت را به انتظار نشسته ام
تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟
تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟
نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟
تو آیا قاصدکهای رها را دیدهای هرگز،
که از شرم نبود شادپیغامی،
میان کوچهها سرگشته میچرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند
چیزی نمیخواهد
اون که یه وقتی تنها کسم بود..تنها پناه دل بی کسم بود..
تنهام گذاشت و رفت از کنارم..از درد دوریش من بی قرارم..
خیال می کردم پیشم میمونه..ترانه عشق واسم میخونه..
خیال میکردم یه همزبونه..نمیدونستم نا مهربونه..
با این که رفته اما هنوزم از داغ عشقش دارم میسوزم..
فکر و خیالش همش باهامه..هرجا که میرم جلو چشامه..
دلم میخواد تا دووم بیارم رو درد دوریش مرهم بذارم..
اما نمیشه راهی ندارم..نمیتونم من طاقت بیارم..
استادمون میگفت:شما فقط واحد هارو پاس میکنین و به خود درس
توجهی ندارین..چند وقت که گذشت ویه ذره که دقت کردم منظورشو
فهمیدم..
وقتی داشتم یه درس از کتابم رو میخوندم به شعر فوق العاده زیبایی
برخورد کردم که یک شاعر معاصر اهل سوریه به اسم " نزار قبانی"
اونو گفته..
امیدوارم خوشتون بیاد
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراغش سوختن
عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی همچو من دریا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن